لیلا دوست دارم

لیلا گل خانم

ابراهیم بت های کوچک را شکست و محمد بت بزرگ را

شکستن بت ابراهیم می خواهد و محمد

من نه ابراهیمم و نه محمد

آنها ابرهای باران زایند بی بت

و من قطره ای کوچک با هزاران بت

نویسنده: خودم و خودش ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

تو سیستم عامل ذهنم

مدارها بهم تابیدن

آمارهاشون از دست رفتن

زبان هاشون سطح بالان

نمودارها همگرایند

دی اف آ ها همه مبهم

اشتقاق ندارن از چپ

لیوویل و پریم،مارشال

همه انر خم راهند

 

نویسنده: خودم و خودش ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

زیر نم نم بارون

بانگاهی رو به آسمون

بادرونی پرغم

باصدایی به بلندای سکوت

عشق را فریاد زدم

انعکاس فریاد

در درون قطرات باران

پخش شد در همه جا

وبه صورت ها خورد

آری ای انسانها

این منم عاشق دل خسته ودر راه مانده

نویسنده: خودم و خودش ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

من از اولاد قابیلم

جنونش هست میراثم

چنان او،منم ظالم وآدمکش

چنان او،منم قاتل،برادرکش

ولیکن خوب می دانم

من اینجا قاتل خویشم

چنان قابیل برادر کشت

بواقع خویشتن را کشت

من ازاولاد قابیلم

نویسنده: خودم و خودش ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

عاشق عشق را فریاد زد صدایی نیامد

معشوق را ندا داد پاسخی درنیافت

به درون نگریست و خدای معشوق را به آرامی فرا خواند

معشوق پایکوبان با سبویی پر زعشق بسویش روان شد

 

 

نویسنده: خودم و خودش ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نظاره گر درخت در باد

شنونده باد در برگ

حس کننده برگ بر شاخه

جویای شاخه بر درخت

اگر درک کننده این مفهوم باشم دگر از این جهان هیچ نخواهم و بر ابرها گام برخواهم داشت مفهومی وسیع در عین سادگی!

نویسنده: خودم و خودش ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بیا در آسمان آب ببینیم و در اشک محبت!

در خواب بیداری ببینیم و در بیداری خواب!

شمع را برروی آب رها کنیم تا به دنبال گلبرگ احساس در دریای وجود راهی شود!

خود را به دست باد بسپاریم تا نوازشمان کند ویا تنبیه را جایز شمارد!

نویسنده: خودم و خودش ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عقاب ک.چک پرواز کن واوج بگیر که اوج گرفتن تو آرزوی من است

به خورشید برس و در آن حل شو که خورشید شدن تو مرا آرزوست

زمین سرد را گرما بخش و بلبلان را به آواز وادار

آن روز را آرزو دارم که خورشید درتو و تو در خورشید باشی

برای رسیدن به خورشید راهی بس دشوار پیش رو داری

به آشیانت بازگرد و پرها یک به یک برکن

نوک را بر سنگ بسای و چنگال هایت را در هم شکن

در انتظار رشد دوباره باش

فرایندی سخت لیکن با ارزش

سپس بسوی خورشید روانه شو

نویسنده: خودم و خودش ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

باران می بارد

همه ی موجودات سر تعظیم قرود می آرند

هرکه این بارش رحمت رادید

چشمانش بارید

کودک برف کنون آمده است

قطره قطره نم نم

بی تفاوت به کار انسان

باز هم می بارد

برسر مردم شهر

من دراین جا،اکنون

همه در اندیشه آن مرد زراه ها مانده م

آن که بالای سرش

یک درخت کهن بی برگ است

دل من می گرید

هم نوا با باران

دردل این شب بارانی وخیس

بازهم بااین حال

سرتعظیم فرود می آرم

من به درگاه خدا

نویسنده: خودم و خودش ׀ تاریخ: پنج شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , mahdokhtar.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com